احمدرضا معتمدی
چکیده
هوگو مانستربرگ در سال ۱۹۱۶ بهعنوان نخستین نظریهپرداز فیلم بر مبنای فلسفه ایدهآلیستی کانت به تجزیه و تحلیل هنر نوپدیدار سینما مبادرت ورزیده است. بسیاری از تحلیلگرانی که پس از وی به تحلیل و واکاوی نظریة فیلم وی «فتو پلی: بررسی روانشناسی و زیباییشناسی فیلم» پرداختهاند، بر این اعتقاد بودهاند که مانستربرگ علت مادی یا ...
بیشتر
هوگو مانستربرگ در سال ۱۹۱۶ بهعنوان نخستین نظریهپرداز فیلم بر مبنای فلسفه ایدهآلیستی کانت به تجزیه و تحلیل هنر نوپدیدار سینما مبادرت ورزیده است. بسیاری از تحلیلگرانی که پس از وی به تحلیل و واکاوی نظریة فیلم وی «فتو پلی: بررسی روانشناسی و زیباییشناسی فیلم» پرداختهاند، بر این اعتقاد بودهاند که مانستربرگ علت مادی یا مادة خام سینما را «ذهن» تلقی میکند. بنای این نوشتار بر آن است که ثابت کند، مانستربرگ همچون نظریهپردازان نئورالیست مادة خام سینما را واقعیت میداند، اما به این علت نظریة خود را مبتنی بر ادراک استعلایی کانت استوار کرده است و اعتقاد بر القای وحدت کامل به شیء دیداری را بر پرده سینما از طریق غلبه بر واقعیت بیرونی و اعطای شاکله درونی به شیء بر قاعده ساختارهای پیشینی فاهمه قرار داده است، سینما را چونان «فرایند ذهنی»، هنر نمایش «ذهنیت» بازشناسی میکند. پس برخلاف نظر عمده شارحان وی، مانستربرگ علت مادی یا مادة خام سینما را «ذهن» تلقی نمیکند، اینکه وی سینما را هنر ذهن باز میشناسد معطوف به کارکردهای سینما متناظر با تجربة ادراکی و سایر کنشهای ذهنی است. روش تحقیق در این نوشتار برمبنای پژوهش کتابخانهای و تحلیلی ـ توصیفی است.
ابوالحسن قاسمی
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی شیوههای گوناگون مستند و راهبردهای مداخله، بیان و مصور ساختن واقعیت و راههای به کار گرفته شده از سوی مستندساز با استفاده از روش اسنادی- توصیفی میپردازد. ارائه چارچوبی نظری برای شناخت تفاوتها میان مستندهای تلویزیونی، نحوه مداخله مستندساز، تفسیر او از دنیای پیرامون و سرانجام راهبردهای اتخاذ شده از سوی مستندساز ...
بیشتر
پژوهش حاضر به بررسی شیوههای گوناگون مستند و راهبردهای مداخله، بیان و مصور ساختن واقعیت و راههای به کار گرفته شده از سوی مستندساز با استفاده از روش اسنادی- توصیفی میپردازد. ارائه چارچوبی نظری برای شناخت تفاوتها میان مستندهای تلویزیونی، نحوه مداخله مستندساز، تفسیر او از دنیای پیرامون و سرانجام راهبردهای اتخاذ شده از سوی مستندساز در مواجهه با واقعیت، اهداف پژوهش حاضر میباشد. حرکت از حوزه گسترده و وسیع «دنیای واقعیت» به سمت برنامه مستند، الزاماً نوعی انتخاب و گزینش را به دنبال دارد که به دگرگونی ناگزیر در مراحل مختلف تولید برنامه میانجامد که نوعی «مداخله» محسوب میشود. فرضیه پژوهش بر این چارچوب نظری استوار است که برای درک بهتر نحوه مداخله مستندساز در انعکاس واقعیت میتوان از مقیاسی تحت عنوان «مستند بسته – مستند باز» بهره گرفت. این پژوهش سعی دارد، دو مقیاس نظری «میزان» و «نحوه مداخله» را در قالب نظریهای تحت عنوان «مستند باز و مستند بسته» بررسی کند و آن را به اثبات برساند.