محدثه مرجانی؛ علی اصغر فهیمی فر
چکیده
راجر اسکروتن، فیلسوف بریتانیایی، نقش مؤثری در بسط زیباییشناسی تحلیلی داشتهاست. وی علاوه بر حوزههای نظری، به بحث فلسفی پیرامون شاخههای هنری نیز پرداخته است. یکی از مهمترین مباحث این حوزه، مربوط به مقاله عکاسی و بازنمایی میباشد، که واکنشهای بسیاری را بدنبال داشته و یکی از بهترین واکنشها، اثر مکآیور لوپس است. این ...
بیشتر
راجر اسکروتن، فیلسوف بریتانیایی، نقش مؤثری در بسط زیباییشناسی تحلیلی داشتهاست. وی علاوه بر حوزههای نظری، به بحث فلسفی پیرامون شاخههای هنری نیز پرداخته است. یکی از مهمترین مباحث این حوزه، مربوط به مقاله عکاسی و بازنمایی میباشد، که واکنشهای بسیاری را بدنبال داشته و یکی از بهترین واکنشها، اثر مکآیور لوپس است. این پژوهش، با استفاده از روش تحلیل منابع کتابخانهای، ضمن تلخیص آرای اسکروتن و لوپس، بهمنظور برونرفت از دوگانهی نیتمندی و علیّت، در منازعات این دو در نسبت هنر و عکاسی، رویکردی نشانهشناسانه را پیشنهاد میدهد. در این رویکرد، عکس همچون نشانه است؛ اما نشانهای که از طریق راهههایی، تمایل زیباییشناختی ما را به خود عکس و نه به موضوع آن، باز میگرداند. بدین ترتیب، هسته اصلی تفکر اسکروتن، یعنی تمایل به خود عکس، حفظ میشود و بازنمودی بودن آن، به حالت تعلیق در میآید. همچنین، امکان تبدیل عکس به هنر نیز، آنگونه که لوپس مدنظر دارد، فراهم میگردد. به این منظور، نمونههایی از عکسهای نشانهای و راهههای مربوط به آنها ، معرفی میشوند. راهههای پیشنهادی عبارتند از: یادآوری، یادآوری و ایجاد امید/ترس، پرسشگری، پرسشگری و توبیخ/سرزنش، شگفتی و حیرت، تمرکز و انسجام بخشی، تفاوت بین اعمال اجتماعی، توازن و تعادل اجتماعی.
محمود ترابی اقدم؛ علیاصغر فهیمیفر
چکیده
سیاهپوستان نهتنها در جامعة امریکا، بلکه در هالیوود نیز اقلیت نژادی محسوب میشوند. چگونگی و چرایی تغییرات روابط سیاه و سفید در این نظام رسانهای با تمرکز بر عنصر برتریجویی، مسئلۀ این مقاله است. بدینمنظور سه فیلم نژادمحور تولد یک ملت (1915)، حدس بزن چه کسی برای شام میآید (1967) و هشت نفرتانگیز (2015) بهصورت هدفمند انتخاب شدند. برای ...
بیشتر
سیاهپوستان نهتنها در جامعة امریکا، بلکه در هالیوود نیز اقلیت نژادی محسوب میشوند. چگونگی و چرایی تغییرات روابط سیاه و سفید در این نظام رسانهای با تمرکز بر عنصر برتریجویی، مسئلۀ این مقاله است. بدینمنظور سه فیلم نژادمحور تولد یک ملت (1915)، حدس بزن چه کسی برای شام میآید (1967) و هشت نفرتانگیز (2015) بهصورت هدفمند انتخاب شدند. برای کشف سازوکارهای دلالتگر معنایی در فیلمهای مذکور از روش نشانهشناسی و الگوی رمزگان پنجگانة روایی بارت بهره گرفته شد. برای فهم تغییرات روندی بازنماییها، از مفهوم اسطوره نزد بارت و کلیشهسازی و طبیعیسازی نزد هال استفاده شد. یافتههای پژوهش حاکی از این است که اشکال بازنمایی سیاهان در این فیلمها، متناسب با بافت تاریخی، اجتماعی و سیاسی زمان تولید آنها، در راستای معانی مرجّح ایدئولوژی حاکم، دستخوش تغییر شده است. فیلم اولی با برساخت کلیشههای منفی، لزوم به انقیاد کشاندن سیاهان را طبیعی جلوه میدهد. فیلم دومی نظم نژادی مرسوم را به چالش کشیده و الگوی تقابلی و تعاملی جدیدی از گفتمان مسلط سفید و گفتمان مبارز سیاه ارائه میدهد. در فیلم سومی، شخصیت سیاه به نمایندگی از سیاهان زجر کشیدة تاریخ نژادپرستی در امریکا، در کنشی انتقامجویانه، سفیدِ فرادست را تبدیل به فرودست و از برتر بودن او اسطورهزدایی میکند.
ابوالفضل عابدی؛ ایمان زکریایی؛ سیدحسن حسینی؛ اصغر فهیمی فر
چکیده
استفاده از فلسفه مزیتی رقابتی برای فیلمسازان به شمار میرود. ماتریکس از این مزیت بهره برده است. این فیلم مرزهای واقعیت و خیال را درنوردیده است، اما فیلمی صرفاً حادثهای یا علمیـتخیلی نیست؛ ماتریکس فیلمی فلسفی است. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال است که چرا فیلم ماتریکس یک فیلم فلسفی است و همچنین به دنبال بررسی چگونگی ارایه ...
بیشتر
استفاده از فلسفه مزیتی رقابتی برای فیلمسازان به شمار میرود. ماتریکس از این مزیت بهره برده است. این فیلم مرزهای واقعیت و خیال را درنوردیده است، اما فیلمی صرفاً حادثهای یا علمیـتخیلی نیست؛ ماتریکس فیلمی فلسفی است. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال است که چرا فیلم ماتریکس یک فیلم فلسفی است و همچنین به دنبال بررسی چگونگی ارایه مفاهیم فلسفه شک گرایی در صورت زیبایی شناختی فیلم است. این پژوهش بر شفاف ساختن نحوة استفاده از محتوای فلسفی در این فیلم به منظور استفادة فیلمسازان متمرکز است. روش تحقیق در این مقاله، ترکیبی از تحلیل محتوای کیفی، تحلیل تصویر و مطالعة موردی، با رویکرد روایی و رویکرد فرمی است. یافتههای تحقیق در سه محور پیرنگ، شخصیتپردازی و میزانسن بیان شده است. این یافتهها نشان میدهد که در بخش پیرنگ، هشت مفهومِ فلسفی غار افلاطون، مغزهای درون خمره، اتوپیا، سیمولاکرا، جهان رؤیا و اصالت ادراک، قرص قرمز یا آبی در جهان خیالی یا واقعی، دیالوگ به مثابة عمل فلسفی، و ماتریکس به مثابة شک فلسفی وجود دارد. در شخصیتپردازی، نئو به مثابة سقراط و دکارت در فیلم دیده میشود و در فرم، با میزانسن «شک فلسفی» روبهرو هستیم. نتایج این بررسی نشان میدهد که «ماتریکس» به اعتبار نظریات و ادبیات فلسفی و همچنین بنابر تحلیلهای برخی فیلسوفان معاصر، فیلمی فلسفی است و بر اساس «مکتب شکگرایی» قابل تحلیل و تفسیر است که مجموع این موارد سبب شکلگیری مدل شکگرایی در فیلم ماتریکس شده است.
اصغر فهیمی فر؛ علی شیخ مهدی؛ اسدالله غلامعلی
چکیده
علیّت یکی از مهمترین دغدغههای بشری و از بنیادیترین مفاهیم فلسفی است. فیلسوفان غربی که اندیشه آنها، در این پژوهش مورد مطالعه است، از دوران باستان تا معاصر رابطه بین علّت و معلول را از چند نظر بررسی کردهاند. فیلسوفان سنتی و کلاسیک، بهویژه ارسطو، رابطه علّی را ضروری و قطعی دانستهاند. به این معنا که این رابطه بر اصل ضرورت بنا ...
بیشتر
علیّت یکی از مهمترین دغدغههای بشری و از بنیادیترین مفاهیم فلسفی است. فیلسوفان غربی که اندیشه آنها، در این پژوهش مورد مطالعه است، از دوران باستان تا معاصر رابطه بین علّت و معلول را از چند نظر بررسی کردهاند. فیلسوفان سنتی و کلاسیک، بهویژه ارسطو، رابطه علّی را ضروری و قطعی دانستهاند. به این معنا که این رابطه بر اصل ضرورت بنا نهاده شده است و هر پدیدهای در جهان، ضرروتاً علتی دارد. در روایت کلاسیک که معمولاً فیلمهای هالیوودی نمونه آن هستند، علیت مهمترین عنصر است که وحدت و انسجام پیرنگ داستانی را تضمین میکند. به سبب آنکه علیت در سنت فلسفی ارسطو، ضروری بود، در روایت سینمایی کلاسیک نیز رابطه علت و معلول براساس اصل ضرورت است. این رابطه در روایت سینمایی پست مدرن بهصورت تصادفی در میآید. به نظر میرسد تغییرات رابطه علّت و معلول در اندیشه فلسفی، موجب دگرگونی علیّت در ساخت روایی فیلمها شده است. به این علت که روایت در سینمای ایران و فیلمهای داستانی بازتاب و انعکاس روایت در سینمای غرب است، این پژوهش تلاش دارد علاوهبر تحقیق و اثبات تأثیر علیّت در فلسفه بر رابطه علت و معلولی در روایت سینمایی، فیلم سینمایی طعم گیلاس(1378) را بهصورت هدفمند و به روش تحلیلی ـ توصیفی مورد تحلیل محتوایی قرار بدهد، تا دگرگونی روایت از طریق تغییر در روابط علت و معلولی بررسی شود.
اصغر فهیمی فر؛ مرتضی ترقی
دوره 7، شماره 16 ، تیر 1390، ، صفحه 42-80
چکیده
محدودیت زبان و ساختار تلویزیون، باعث میشود که مفاهیم مجرد و قدسی نتوانند به صورت تمام و کمال در قالب روشها و تکنیکهای بصری در تلویزیون به نمایش درآیند؛ به همین دلیل، شناخت دقیق و کامل امکانات و ابزار تلویزیون از سویی، و نیز شناخت جایگاه و موقعیت شخصیتهای قدسی و معصوم از سوی دیگر، جزء مهمترین و البته ابتداییترین کارها در بحث ...
بیشتر
محدودیت زبان و ساختار تلویزیون، باعث میشود که مفاهیم مجرد و قدسی نتوانند به صورت تمام و کمال در قالب روشها و تکنیکهای بصری در تلویزیون به نمایش درآیند؛ به همین دلیل، شناخت دقیق و کامل امکانات و ابزار تلویزیون از سویی، و نیز شناخت جایگاه و موقعیت شخصیتهای قدسی و معصوم از سوی دیگر، جزء مهمترین و البته ابتداییترین کارها در بحث حضور دین در تلویزیون میباشد.
این مقاله سعی دارد با روش اسنادی و کتابخانهای، ضمن واکاوی سطوح برخورد دین با تلویزیون، به دنبال کشف راهکارهایی باشد که با وجود قابل ارائه بودن با زبان تلویزیون، کمترین خدشه را به ساحت شخصیتهای قدسی و معصوم که از مهمترین بخشهای هر دین الهی هستند، وارد سازد. جهتِ دینی پیداکردن تلویزیون و نه الزاما ً دینی شدن آن، بازتفسیر حقایق دینی و ارائۀ آداپتاسیونهای امروزی، بخشی از راهکارهایی است که میتوان به کمک آن، از امکانات و محدودیتهای زبان تلویزیون به نحو شایستهای برای نمایش شخصیتهای قدسی و معصوم استفاده کرد.