احمد ضابطی جهرمی؛ مجتبی قاسمی
دوره 10، شماره 25 ، دی 1393، ، صفحه 9-32
چکیده
در سینمایکلاسیکداستانی، تنها از تعامل منطقی و متناسب بین عناصر میزانسن و تدوین است که روایت فیلمیک مؤثری حاصل میشود. هر دو عنصر همزمان و در نسبتی با هم در نمایاندن کنش فیلمنامه فعالند اما گاه کنش در قالب ظرفیتهای روایتی میزانسن و گاه ظرفیتهای روایتی تدوین مؤثرترجلوه میکند. این عناصر نه در مقابل هم، که در کنار هم و بلکه در ...
بیشتر
در سینمایکلاسیکداستانی، تنها از تعامل منطقی و متناسب بین عناصر میزانسن و تدوین است که روایت فیلمیک مؤثری حاصل میشود. هر دو عنصر همزمان و در نسبتی با هم در نمایاندن کنش فیلمنامه فعالند اما گاه کنش در قالب ظرفیتهای روایتی میزانسن و گاه ظرفیتهای روایتی تدوین مؤثرترجلوه میکند. این عناصر نه در مقابل هم، که در کنار هم و بلکه در تطابق با هم هستند. درصورتی که رابطه بین این دو عنصر منطقی باشد، ظرفیتهای بیانی یکدیگر را تقویت نموده و در غیر اینصورت به تضعیف یکدیگر منجر میشوند. دریافت کارگردان از کنش فیلمنامه، ویژگیهای سبکی او و ژانر فیلم، در طراحی کارگردان نسبت به اجرا کردن نوع خاصی از رابطه بین میزانسن و تدوین در فیلم، اثرگذار است. براساس نظریههای حاکم بر سینمای داستانی کلاسیک، نمیتوان عناصر میزانسن و تدوین را به صورت ماهوی یکی دانست زیرا میزانسن اساساً به تمامی آن چیزی که درون قاب دیده میشود اشاره دارد و تدوین با رابطه بین نماها شناخته میشود. هریک از دو مفهوم میزانسن و تدوین دارای ظرفیتهای بیانی منحصر به خود هستند. اما این را هم باید پذیرفت که حیات هر یک از این دو، در گرو وجود دیگری است. تنها در صورت وجود داشتن تعاملی منطقی و سازنده بین میزانسن و تدوین، میتوان به روایت مؤثرتری در فیلم داستانی دست یافت.