ابوالفضل عابدی؛ ایمان زکریایی؛ سیدحسن حسینی؛ اصغر فهیمی فر
چکیده
استفاده از فلسفه مزیتی رقابتی برای فیلمسازان به شمار میرود. ماتریکس از این مزیت بهره برده است. این فیلم مرزهای واقعیت و خیال را درنوردیده است، اما فیلمی صرفاً حادثهای یا علمیـتخیلی نیست؛ ماتریکس فیلمی فلسفی است. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال است که چرا فیلم ماتریکس یک فیلم فلسفی است و همچنین به دنبال بررسی چگونگی ارایه ...
بیشتر
استفاده از فلسفه مزیتی رقابتی برای فیلمسازان به شمار میرود. ماتریکس از این مزیت بهره برده است. این فیلم مرزهای واقعیت و خیال را درنوردیده است، اما فیلمی صرفاً حادثهای یا علمیـتخیلی نیست؛ ماتریکس فیلمی فلسفی است. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال است که چرا فیلم ماتریکس یک فیلم فلسفی است و همچنین به دنبال بررسی چگونگی ارایه مفاهیم فلسفه شک گرایی در صورت زیبایی شناختی فیلم است. این پژوهش بر شفاف ساختن نحوة استفاده از محتوای فلسفی در این فیلم به منظور استفادة فیلمسازان متمرکز است. روش تحقیق در این مقاله، ترکیبی از تحلیل محتوای کیفی، تحلیل تصویر و مطالعة موردی، با رویکرد روایی و رویکرد فرمی است. یافتههای تحقیق در سه محور پیرنگ، شخصیتپردازی و میزانسن بیان شده است. این یافتهها نشان میدهد که در بخش پیرنگ، هشت مفهومِ فلسفی غار افلاطون، مغزهای درون خمره، اتوپیا، سیمولاکرا، جهان رؤیا و اصالت ادراک، قرص قرمز یا آبی در جهان خیالی یا واقعی، دیالوگ به مثابة عمل فلسفی، و ماتریکس به مثابة شک فلسفی وجود دارد. در شخصیتپردازی، نئو به مثابة سقراط و دکارت در فیلم دیده میشود و در فرم، با میزانسن «شک فلسفی» روبهرو هستیم. نتایج این بررسی نشان میدهد که «ماتریکس» به اعتبار نظریات و ادبیات فلسفی و همچنین بنابر تحلیلهای برخی فیلسوفان معاصر، فیلمی فلسفی است و بر اساس «مکتب شکگرایی» قابل تحلیل و تفسیر است که مجموع این موارد سبب شکلگیری مدل شکگرایی در فیلم ماتریکس شده است.