علیرضا صیاد
چکیده
در دهه های انتهایی قرن نوزدهم و دهه های ابتدایی قرن بیستم، در کلانشهرهای مدرن بهواسطه پیشرفت های فنّاورانه و تغییراتی که بهواسطۀ فرایندهای صنعتی سازی پدید آمد، زندگی انسانی با ماشین ها و فنّاوریها درهمتنیده شد. فرهنگ فنّاورانه ـ ماشینی مدرن، فهم سنتی از بدن انسانی و ظرفیت های ادراکی و جسمانی اش را دگرگون ...
بیشتر
در دهه های انتهایی قرن نوزدهم و دهه های ابتدایی قرن بیستم، در کلانشهرهای مدرن بهواسطه پیشرفت های فنّاورانه و تغییراتی که بهواسطۀ فرایندهای صنعتی سازی پدید آمد، زندگی انسانی با ماشین ها و فنّاوریها درهمتنیده شد. فرهنگ فنّاورانه ـ ماشینی مدرن، فهم سنتی از بدن انسانی و ظرفیت های ادراکی و جسمانی اش را دگرگون کرد، گونه ای درهم آمیختگی میان بدن و فنّاوری به وجود آورد و مرزهای میان امر ارگانیک و امر فنّاورانه را از بین برد. در این دوره می توان از مفاهیم نوظهوری همچون «ادراک فنّاورانه» و «زیبایی شناسی ماشینی» یاد کرد. این پژوهش که از نوع نظری و با روش توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای صورت گرفته است، می کوشد ظهور فنّاوری سینما را در رابطه با این چرخش تاریخی و در ارتباط ایجادشده میان بدنها و فنّاوریها در دوران مدرنیته موردمطالعه قرار دهد. از این منظر، مفهوم سینما ـ چشم مطرحشده توسط ژیگا ورتف، بهعنوان یکی از مهمترین تبلورهای این نگره، مورد تحلیل و بازخوانی قرار میگیرد.ورتف در نوشته هایش و بهخصوص در این بیانیه، بارها به ترکیب و آمیزش میان بدن انسان و ماشین، میان چشم انسان و چشم فنّاورانه دوربین اشاره میکند، آمیزشی که موجب فائق آمدن بر محدودیتهای ادراک ناکامل انسانی می شود. سینما چشم ادراک جسمانی ـ حسانی را با ادراک صنعتی ترکیب میکند و نتیجه این آمیزش، به یک «ادراک نوین از جهان» می انجامد، ادراکی که فراسوی قواعد ادراک انسانی قرار می گیرد.