فائزه دادگرآزاد؛ پیام زین العابدینی؛ رامتین شهبازی
چکیده
دکوپاژ را جدا از اصول شناختهشده میتوان بهمنزله شیوۀ بیانی انحصاری میان کارگردان و اثر شناخت؛ بهگونهای که فراتر از فن، وضعیتی را پیش از قواعد و چارچوبهای قراردادی میان کارگردان و روایت متنی ایجاد میکند. این پژوهش باهدفی بنیادین اجراشده و مسئله اصلی، بررسی عملکردی است که فرایند دکوپاژ از آن برای عینیت بخشیدن تخیلات ...
بیشتر
دکوپاژ را جدا از اصول شناختهشده میتوان بهمنزله شیوۀ بیانی انحصاری میان کارگردان و اثر شناخت؛ بهگونهای که فراتر از فن، وضعیتی را پیش از قواعد و چارچوبهای قراردادی میان کارگردان و روایت متنی ایجاد میکند. این پژوهش باهدفی بنیادین اجراشده و مسئله اصلی، بررسی عملکردی است که فرایند دکوپاژ از آن برای عینیت بخشیدن تخیلات و تصویر ذهنی بر اساس روایت در ذهن سازنده اثر بهره میبرد. روش این پژوهش، کیفی و با رویکردی علوم شناختی و بر اساس نظریه گیرایش مادی و با استفاده از مطالعه منابع کتابخانهای و آرشیوهای شنیداری و دیداری انجام گرفته است. پژوهشگر برای امکانسنجی و آشکارسازی بحث، به شیوۀ مطالعه موردی سه اثر سه کارگردان که در کشورهای گوناگون و در سالهای متفاوت از داستان «مسخ» کافکا ساخته شده است را بهدقت بررسی و تجزیه تحلیل کرده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد نما در وضعیت اجرایی شکل میگیرد که بهطور کامل متأثر از شرایط ذهنی لحظهای، وابسته به تجربههای زیسته، ماده پیشرو و توانمندیهای کارگردان است. نتیجه تحقیق نشان میدهد که کارگردان با انتخاب شیوه و سبک سینمای موردنظر، از قابلیتها و امکانات موجودش استفاده کرده و در وضعیت اجرایی دست به خلق نماهایی میزند که درعینحال که برگرفته از شیوۀ سینمایی مشخص است، متعلق به خود اوست و درنتیجۀ اثر او را از سایرین متفاوت میکند.