محمد فرجیها؛ محمد گنج علیشاهی
چکیده
موضوع پژوهش پیشرو، بررسی الگوی کلی روایت در فیلمهای دادگاهی«کیفری ـ جنایی» از منظر فرهنگی و روش آن تحلیل روایت در فیلمهای فوقالذکر است. بدینمنظور از نظریات بازتاب و ساختارگرایی بهمنظور بنیانهایی استفاده شده است که میتوانند نحوه و معنای چینش روایت را توضیح دهد. مدل اتخاذشده برای تحلیل ساختاری روایت، مدل ویکتور ...
بیشتر
موضوع پژوهش پیشرو، بررسی الگوی کلی روایت در فیلمهای دادگاهی«کیفری ـ جنایی» از منظر فرهنگی و روش آن تحلیل روایت در فیلمهای فوقالذکر است. بدینمنظور از نظریات بازتاب و ساختارگرایی بهمنظور بنیانهایی استفاده شده است که میتوانند نحوه و معنای چینش روایت را توضیح دهد. مدل اتخاذشده برای تحلیل ساختاری روایت، مدل ویکتور ترنر است که روایت را به چهار مقطع «نقض قاعده»، «بحران»، «چارهاندیشی» و «بازادغام»(نتیجه چارهاندیشی) تقسیم میکند. در «سینمای هالیوود»دوازده فیلم و در «سینمای ایران» نیزدوازده فیلم با این مدل تطبیق داده شدهاند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که «سینمای هالیوود» ساختار یکدستی از روایتهای دادگاهی ارائه میدهد که مبتنی برقانونمحوری است؛ بدینمعنا که این روایتها با تأکید بر مقطع چارهاندیشی، دادگاه را نهاد صالح حل بحران به تصویر کشیدهاند. در مقابل، «سینمای ایران» از ارائه روایت دادگاهی منسجم و قانونمدار ناتوان بوده است. سینمای ایران با تکیهبر قدرت مقطع بحران، یا همچون سینمای قبل انقلاب، به دادگاه و فرایند دادرسی کیفری قدرتی ناچیز داده است و همچون سینمای بعد انقلاب، دادگاه را نهاد ناشایست تحقق عدالت به تصویر کشیده است. بهاینترتیب به نظر میرسد که علت عمده قانونمدار نشدن روایت در فیلمهای ایرانی و عدم شکلگیری ژانر دادگاهی در سینمای ایران، حاکی از عدم باور به کارکرد نهاد دادگاه بوده است تا مواردی از قبیل ضعف فیلمنامههای دادگاهی یا ناتوانی از اقتباس مناسب فیلمهای هالیوودی.