جمال محمدی؛ صدیقه پیری؛ بختیار غریبی
چکیده
خانواده از جمله مضامین و بن مایه های محوری مجموعههای تلویزیونی است. پژوهش حاضر به مطالعۀ نشانهشناختی یکی از پربینندهترینِ این مجموعهها، باعنوان لحظۀ گرگ و میش، میپردازد که موضوع اصلی آن تحول خانواده در دهههای گذشته است. از مدل نشانهشناسی جان فیسک برای تحلیل متن استفاده شده است. نتایج نشان میدهد که لحظۀ گرگ و میش با کاربست ...
بیشتر
خانواده از جمله مضامین و بن مایه های محوری مجموعههای تلویزیونی است. پژوهش حاضر به مطالعۀ نشانهشناختی یکی از پربینندهترینِ این مجموعهها، باعنوان لحظۀ گرگ و میش، میپردازد که موضوع اصلی آن تحول خانواده در دهههای گذشته است. از مدل نشانهشناسی جان فیسک برای تحلیل متن استفاده شده است. نتایج نشان میدهد که لحظۀ گرگ و میش با کاربست انواع مختلف رمزگان سعی در دراماتیزهکردن سویههای عادی زندگی خانوادگی و ایدهآلیزهکردن خصایل پیشامدی آن دارد تا شکلی از خانوادۀ آرمانی را که غیرتاریخی و ماورایی است بهمنزلۀ الگو معرفی کند. ویژگیهایی مثل اقتدار مردانه، خانوادۀ گسترده، فرزندآوری و همسرگزینی ستایش میشود و برای تعارضها و واگراییهایی خانواده صرفاً راهحلهایی اخلاقی و فردی تجویز میشود. خانوادۀ آرمانی پاسخگویی تمامی نیازها و خواستههای اعضا است و یگانه مأمن باثبات و تسلابخش است که فرد باید در پناه آن به جستجوی کمال برآید. برخی از عمدهترین مضامین این مجموعه که در سطح هر سه نوع رمزگان برساخت و بازنمایی میشود عبارتند از: نوستالژی گذشتۀ طلایی؛ بازتولید ایدئولوژی مردسالاری؛ دراماتیزه کردن امور روتین و روزمره از طریق خلق صحنهها، نماها و سکانس-های نامتعارف؛ توجیه اطاعت فرد از نهادهای ریشهدار سنتی؛ پنهان نمودن نقش ساختارهای اجتماعی؛ روانشناسانه کردن مسایل اجتماعی؛ ارایۀ راهحل فردی برای غلبه بر شکاف نسلی؛ برجسته کردن نقش افراد در کمرنگشدن اعتماد اجتماعی؛ و بازنمایی تنوع گروههای اجتماعی و سبکهای زندگی در قالب دوگرایی خیر و شر.
جواد سقا؛ عبدالرضا سلمانی شاه محمدی؛ مهناز رونقی
چکیده
انتقال مفهوم فیلم به نابینایان ، یک پدیده چند بعدی است. این پدیده زیستی با کمک معانی مرتبط به آن ، تعیین می کند چگونه یک مخاطب نابینای سینما ، واقعیت چنین رویدادی را درک و تفسیر کند. انتقال مفهوم فیلم به افراد نابینا ، بستگی به روش ها و دانشی دارد که برای تحقق بهتر این امر به کار گرفته می شود.توصیف شفاهی یکی از این روش هاست. این مطالعه ...
بیشتر
انتقال مفهوم فیلم به نابینایان ، یک پدیده چند بعدی است. این پدیده زیستی با کمک معانی مرتبط به آن ، تعیین می کند چگونه یک مخاطب نابینای سینما ، واقعیت چنین رویدادی را درک و تفسیر کند. انتقال مفهوم فیلم به افراد نابینا ، بستگی به روش ها و دانشی دارد که برای تحقق بهتر این امر به کار گرفته می شود.توصیف شفاهی یکی از این روش هاست. این مطالعه پدیدارشناسی تلاشی است برای اینکه انتقال مفهوم در تجربه زیسته افراد نابینای مادرزاد علاقمند به فیلم و سینما را تبیین کند. در این مطالعه روش پدیدارشناسی تفسیری استفاده شده است. این پژوهش در سال 1400 بر روی 25 فرد نابینای مادرزاد در تهران، شیراز ، رشت و یزد که به سینمای نابینایان و دیدن فیلم های دارای توصیف شفاهی علاقمند بودند، انجام شد. از مصاحبه های نیمه ساختارمند برای گردآوری داده ها استفاده شد. مصاحبه ها پس از پیاده سازی با رویکرد پدیدارشناسی ون منن مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. شش مضمون اصلی حس برتر ،ارتباط عاطفی ، وایتگری صوتی ، روایت مطلوب، اخلال و نقصان کلام استخراج شد. نتایج حاصل نشان داد تجربه زیسته نابینایان از انتقال مفهوم در فیلم شنوی منحصر به فرد است. لذا درک پیچیدگی های تجربیات نابینایان، در نظر گرفتن نیاز مخاطب نابینا در نمایش و توصیف صوتی دار کردن فیلم ، آموزش توصیف کنندگان یا روایتگران و توجه به توانمندیها، محدودیتها، باورها و نگرش های نابینایان برای بهره مندی مطلوب تر از این محصول فرهنگی فرهنگ ساز ضروری است.
فاطمه سیروس؛ امیدعلی مسعودی
چکیده
هدف این پژوهش شناخت روشهای اقناع مخاطب در سریالهای تلویزیونی است. موردمطالعه آن سریال خارجی چرنوبیل است. در این تحقیق با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی سیستماتیک انسِلم اشترا وس، سریال چرنوبیل مورد تجزیهوتحلیل قرارگرفته است. یافتههای تحقیق نشان داد:با توجه به اینکه فیلم و سریال اثر هنری نیز محسوب میشود، جذابیت تصویری، ...
بیشتر
هدف این پژوهش شناخت روشهای اقناع مخاطب در سریالهای تلویزیونی است. موردمطالعه آن سریال خارجی چرنوبیل است. در این تحقیق با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی سیستماتیک انسِلم اشترا وس، سریال چرنوبیل مورد تجزیهوتحلیل قرارگرفته است. یافتههای تحقیق نشان داد:با توجه به اینکه فیلم و سریال اثر هنری نیز محسوب میشود، جذابیت تصویری، فضاسازی قوی، نورپردازی، رنگ محیط، لباسهای نظامیان که در بهترین شکل ممکن طراحیشده، صحنههای انفجار، موقعیتهای مکانی و جزییات دقیق نیروگاه چرنوبیل و جذابیتهای نوستالژیکی مندرج در اثر، از دیگر عوامل اقناع و جذب تماشاگر در این سریال است.از دیگر ;کدهای مهم، بهت و وحشت است که کارگردان با استفاده از این تکنیک در صحنههای پیاپی با ساخت لحظات پر هرجومرج، مخاطب را بهتزده کرده و با بهره از جاذبه احساس کنجکاویاش را برمیانگیزد. نگاه منفی به مقامات شوروی، ایثار و فداکاری همرزمان، عمق فاجعه، شجاعت، ابهام و راز آلودگی، بیتجربگی، ایثار و فداکاری، انکار واقعیت و وجود شخصیتهای بارز منفی در طول فیلم از مقولات برجستهای است که باعث اقناع مخاطب شده است. درنهایت از بین مقولههای محوری به 2 دسته مقوله در کدگذاری انتخابی دستیافتیم که عبارتاند از: ۱- جاذبه متن: شامل جملات طلایی، القای مستقیم،استعاره و تکرار،2-تصویر شامل جاذبه ترس و جاذبه احساس محتوای ارائهشده در فیلم با تکیهبر تکنیک القای مستقیم از طریق جملات تأثیرگذار مهمترین عامل در این حوزه است. تأثیر خاص پیامها بر مخاطبان کاملاً مشهود است. سریال بانفوذ در درون گیرنده پیام توانسته به هدف اصلی منبع که پروپاگاندای هالیوود است دست یابد.
حمید محمدی؛ اکبر نصراللهی
چکیده
امروزه هرگونه سیاستگذاری رسانهای مستلزم لحاظ کردن دیگر زمینههای ارتباطات از جمله فناوریهای نوین ارتباطی است. این مقاله به موضوع سیاستگذاری رسانههای نوین در ایران میپردازد. هدف تحقیق، شناسایی نقاطقوت و ضعف، فرصتها و تهدیدهای سیاستگذاری رسانههای نوین در ایران با محوریت سازمان صدا و سیما و مرکز ملی فضای مجازی است. ...
بیشتر
امروزه هرگونه سیاستگذاری رسانهای مستلزم لحاظ کردن دیگر زمینههای ارتباطات از جمله فناوریهای نوین ارتباطی است. این مقاله به موضوع سیاستگذاری رسانههای نوین در ایران میپردازد. هدف تحقیق، شناسایی نقاطقوت و ضعف، فرصتها و تهدیدهای سیاستگذاری رسانههای نوین در ایران با محوریت سازمان صدا و سیما و مرکز ملی فضای مجازی است. در این تحقیق با استفاده از روش ماتریس تحلیلی سوات، سیاستگذاریهای سازمان صدا و سیما و مرکز ملی فضای مجازی در مواجهه با رسانههای نوین (از طریق مصاحبۀ هدفمند با 26 نفر از کارشناسان و صاحبنظران حوزۀ رسانه و سیاستگذاری) بررسی شده است. نتایج نشان میدهد نقاطضعف سازمان صدا و سیما در سیاستگذاری رسانههای نوین، بیشتر از نقاطقوت آن بوده و تهدیدهای پیش روی این سازمان نیز بر فرصتهای آن غلبه دارد، از این رو، لازم است سازمان صدا و سیما با در دستور کار قراردادن سیاستهای علمی، پرهیز از موازیکاری، مقاومت در برابر فشارهای غیررسمی و بهکارگیری سیاستهای مخاطبپسندانه درراستای کاهش آسیبپذیری اقدام کند. در مقابل، نقاطقوت مرکز ملی فضای مجازی در سیاستگذاری این رسانهها بیشتر از نقاطضعف آن بوده و فرصتهای پیش روی این مرکز نیز بر تهدیدهای آن غلبه دارد؛ در نتیجه، این مرکز نیز باید با نظارت هر چه بیشتر بر فضای مجازی کشور از طریق تقویت زیرساختها و ایجاد شبکۀ ملی اطلاعات، سیاستگذاری درخصوص تولید محتوا با مضامین سبک زندگی ایرانی- اسلامی، استفاده از توان شرکتهای دانشبنیان و بخش خصوصی در این حوزه و سیاستگذاری درراستای ارتقای سواد رسانهای مردم از طریق این فناوریها، از فرصتهای بیرونی درراستای تقویت نقاطقوت خود بهره ببرد. این نتایج، عناصر سیاسی و ایدئولوژیک و پیچیدگی فرایندهای آن را در سیاستگذاری رسانهای نشان میدهند.
محمد جواد گهربخش؛ شهاب اسفندیاری؛ پدرام رستمی
چکیده
مجموعهی روایت فتح یکی از شاخصترین سری مستندهای مربوط به جنگ هشتسالهی ایران و عراق است و بهنوعی به تاریخ مصور دفاع مقدس تبدیل شده است. سیدمرتضی آوینی نویسنده، تدوینگر و چهره اصلی تولید این مجموعه، برای توصیف رویکرد و شیوه تولید این مجموعه از اصطلاح «مستند اشراقی» استفاده میکرد. مبانی نظری، فلسفی و همچنین جهانبینی ...
بیشتر
مجموعهی روایت فتح یکی از شاخصترین سری مستندهای مربوط به جنگ هشتسالهی ایران و عراق است و بهنوعی به تاریخ مصور دفاع مقدس تبدیل شده است. سیدمرتضی آوینی نویسنده، تدوینگر و چهره اصلی تولید این مجموعه، برای توصیف رویکرد و شیوه تولید این مجموعه از اصطلاح «مستند اشراقی» استفاده میکرد. مبانی نظری، فلسفی و همچنین جهانبینی آوینی سبب شده است که این مجموعه در میان همتایان خود شاخص شود. فضاسازی یکی از مهمترین عناصری است که آوینی بهوسیله آن اندیشه و ایدئولوژی خود را در بافت و بطن فیلم نقطهگذاری میکند. این پژوهش با تحلیل نحوه استفاده از سه تمهید تدوین، گفتار روی تصویر و مصاحبه نشان میدهد که مهمترین ویژگیهای فضاسازی در روایت فتح به چه شکلی تحقق یافتهاند و در نهایت با نظر به ویژگیهای این مجموعه مستند، برخی ابهامات موجود در مفهوم سینمای اشراقی را مورد بررسی قرار میدهد. نتایج نشان میدهد که در بنا نهادن فضای خاص این مجموعه، تدوین مهمترین و مؤثرترین تمهید مورداستفاده آوینی در تحقق این امر است. این مقاله همچنین به بررسی انتقادی کاربرد مفاهیمی مانند واقعیت، خودبنیادی، سوبژکتیویته و مونتاژ در آثار آوینی پرداخته و برخی ابهامات در این زمینه را تبیین میکند.
احمدرضا معتمدی؛ حورا معتمدی
چکیده
ظرفیتهای خاص عنصر زمان ، چونان علمی و هنری بودن آن ، که میتوان در دراماتیکسازی پدیدهها مورد نظر قرار گیرد، ویژگی منحصربفردی به آن در مقوله سینما بخشیده و خوانش های متفاوتی را دامن زده است، خوانشهایی که منجر به دریافتهای متنوع میشود و قابلیتهای نمایشی آن را هر چه بیشتر آشکار میسازد. یک خوانش متفاوت را از دریچهی نظریه ...
بیشتر
ظرفیتهای خاص عنصر زمان ، چونان علمی و هنری بودن آن ، که میتوان در دراماتیکسازی پدیدهها مورد نظر قرار گیرد، ویژگی منحصربفردی به آن در مقوله سینما بخشیده و خوانش های متفاوتی را دامن زده است، خوانشهایی که منجر به دریافتهای متنوع میشود و قابلیتهای نمایشی آن را هر چه بیشتر آشکار میسازد. یک خوانش متفاوت را از دریچهی نظریه دریافت و خصوصیاتی که در زمینهی پژوهشهای مختلف ایجاد میکند، میتوان جستجو نمود.هدف اساسی این پژوهش، پاسخ دادن به این پرسش است که سینما چگونه زمان را عرضه میکند و مخاطب چگونه زمان را دریافت میکند؟ این مقاله توصیفی – تحلیلی است. وجه توصیفی آن بحث زمان از منظر متفکرین و تمرکز روی زمان سینمایی است و جنبه تحلیلی آن به بازنمایی زمان سینمایی از دریچه نظریه دریافت، پرداخته است .برای گردآوری اطلاعات نیز از روش کتابخانهای استفاده شدهاست. در نتیجهی پژوهش نشان داده شده است که مواردی چون پایان باز، نشانهها و رمزگان سینمایی، نگاه های منتقدانه ( نقدگرایی)، تکرار و دریافت ابعاد جدید، پرکردن فضاهای خالی داستانی، دریافت متفاوت و وابسته به شرایط فردی و فکری و پیشینی و در هربار تماشا و... ازجمله ویژگیهایی است که از طریق آن، مخاطب میتواند به دریافت پدیده زمان در سینما نایل گردد.
پویا رئیسی؛ مسعود نقاش زاده؛ رامتین شهبازی
چکیده
امروزه بسیاری از سریالهای تلویزیونی مکانمحور، تنها دارای یک لوکیشن اصلی هستند. در برخی از آثار موفق این گونۀ نمایشی، بهنظر میرسد عدم تنوع و تغییر مکان (لوکیشن)، نه تنها مانعی برای روایتپردازی و زایش امکانات معنایی مرتبط با مکان نشده، بلکه فرصتهای تازهای را نیز فراهم آورده است. هدف مقاله حاضر، واکاوی جلوههای استحالۀ ...
بیشتر
امروزه بسیاری از سریالهای تلویزیونی مکانمحور، تنها دارای یک لوکیشن اصلی هستند. در برخی از آثار موفق این گونۀ نمایشی، بهنظر میرسد عدم تنوع و تغییر مکان (لوکیشن)، نه تنها مانعی برای روایتپردازی و زایش امکانات معنایی مرتبط با مکان نشده، بلکه فرصتهای تازهای را نیز فراهم آورده است. هدف مقاله حاضر، واکاوی جلوههای استحالۀ مکان و فضا در سریالهای تلویزیونی با رویکرد نشانهـمعناشناختی است. بر اساس یک انتخاب هدفمند، سریال «خانه سبز» از میان سریالهای مکانمحور به عنوان نمونۀ مطالعاتی مورد خوانش قرار میگیرد تا به این پرسش پاسخ داده شود که یک مکان ثابت در سریالهای تلویزیونی چگونه دستخوش تغییرات معنایی گوناگون میشود. روش تحقیق این پژوهش از نوع کیفی و تحلیل نشانهـمعناشناختی بوده و ابزار گردآوری دادهها شامل فیشبرداری از منابع مکتوب و متنیکردن نمونه مطالعاتی است. نتیجهای که از تحلیل یافتههای مقاله حاصل گردیده، نشان میدهد که یک مکان واحد علیرغم ثابت بودگی میتواند وجوه استعاری متعدد بیابد و تغییرات معنایی گوناگونی را تجربه کند. همچنین مکان در این قبیل سریالها میتواند تا رسیدن به وضعیت استعلایی پیشروی کند و در فرآیند تبدیل مکان به فضا، جلوههای معنایی گستردهای از جمله کیفیت «روح مکان» را به اثر ببخشد.